برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


type="text/javascript" src="http://pichak.net/blogcod/clock/04/clock.js">

ساعت فلش
نوشته شده توسط : مهسا و رضا

کاش محبت اثری داشته باشد

معشوق ز عاشق خبری داشته باشد

کوخنجر تیزی که کنم باره جگر را

قربان رفیقی که وفا داشته باشد



:: بازدید از این مطلب : 494
|
امتیاز مطلب : 369
|
تعداد امتیازدهندگان : 116
|
مجموع امتیاز : 116
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهسا و رضا

کاش میشد با تو بودن را نوشت

تا که زیبا را کشم بر هر چه زشت

کاش میشد روی این رنگین کمان

مینوشتم تا ابد بامن بمان



:: بازدید از این مطلب : 492
|
امتیاز مطلب : 392
|
تعداد امتیازدهندگان : 114
|
مجموع امتیاز : 114
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
دل به تو دادم
نوشته شده توسط : مهسا و رضا

 من بی پناهم تو بی گناهی - دل به تو دادم ، چه اشتباهی از تو کشیدم شکل کبوتر - نقاشی ام رو بگذار و بگذر تو این نبودی ، من بد کشیدم - آخه دلت رو هرگز ندیدم تو بی گناهی ، من بی پناهم - ایمن بمانی



:: بازدید از این مطلب : 1029
|
امتیاز مطلب : 417
|
تعداد امتیازدهندگان : 126
|
مجموع امتیاز : 126
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 دی 1389 | نظرات ()
تقدير...
نوشته شده توسط : مهسا و رضا


 

خدا ما رو براي هم نمي خواست

                                  فقط مي خواست همو فهميده باشيم

بدونيم نيمه ي ما ماله ما نيست

                                  فقط خواست نيمه مونو ديده باشيم

تموم لحظه هاي اين تب سخت

                                   خدا از حسرت ما با خبر بود

خودش ما رو براي هم نمي خواست

                                  خودت ديدي دعامون بي اثر بود

چه سخته ماله هم باشيمو بي هم

                                  ميبينم ميريو ميبيني ميرم

تا وقتي هستي اما دوري از من

                                  نه ميشه زنده باشم نه ميشه من بميرم

نميگم دلخور از تقديرم اما

                                  تو ميدوني چقدر دلگيره اين عشق

فقط چون دير بايد ميرسيديم

                                  داره رو دست ما ميميره اين عشق

تموم لحظه هاي اين تب سخت

                                  خدا از حسرت ما با خبر بود

خودش ما رو براي هم نمي خواست

                                  خودت ديدي دعامون بي اثر بود

خودش ما رو براي هم نمي خواست .................... خودت ديدي دعامون بي اثر بود



:: بازدید از این مطلب : 914
|
امتیاز مطلب : 444
|
تعداد امتیازدهندگان : 137
|
مجموع امتیاز : 137
تاریخ انتشار : 9 دی 1389 | نظرات ()
وقت تنهايي...
نوشته شده توسط : مهسا و رضا



هرشب وقتي تنها ميشم حس ميکنم پيش مني

          دوباره گريم ميگيره انگار تو آغوش مني

 روم نميشه نگات کنم وقتي که اشک تو چشمامه

           با اينکه نيستي پيش من انگار دستات تو دستامه

 بارون ميباره و تو رو دوباره پيشم ميبينم

           اشک تو چشام حلقه ميشه دوباره تنها ميشينم

 قول بده وقتي تنها ميشم بازم بياي کنار من

          شباي جمعه که مياد بياي سر مزار من

دوباره باز ياد تو شد زمزمه نبودنم

           ببين که عاقبت چي شد قصه با تو بودنم

 خاک سر مزار من نشوني از نبودنت

           دستاي نامردم شهر چرا ازم ربودنت

 به زير خاکم و هنوز نرفتي از خيال من

          غصه نخور ، سياه نپوش ، گريه نکن براي من

 ديگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم

           دوباره لحظه هاي سرد منو به باد رفتنم

 بارون ميباره و تو رو دوباره پيشم ميبينم

           اشک تو چشمام حلقه ميشه دوباره تنها مي شينم

 ديگه فقط ارزومه بارون بباره رو تنم

           رو سنگ قبرم بنويس تنها ترين تنها منم

رو سنگ قبرم بنويس.................... تنها ترين تنها منم
 

 



:: بازدید از این مطلب : 885
|
امتیاز مطلب : 413
|
تعداد امتیازدهندگان : 134
|
مجموع امتیاز : 134
تاریخ انتشار : 9 دی 1389 | نظرات ()
درد زندگي
نوشته شده توسط : مهسا و رضا



عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،


بلکه نداشتن کسي است که الفباي دوست داشتن


را برايت تکرار کند و تو از او رسم محبت بياموزي .

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه گذاشتن سدي در برابر رودي است که از چشمانت جاري است.

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه پنهان کردن قلبي است که به اسفناک ترين حالت شکسته شده .

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه نداشتن شانه هاي محکمي است که بتواني به آن ها


تکيه کني و از غم زندگي برايش اشک بريزي .

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي است که

مجبوري آخرش را با جدائي به سرانجام رساني .

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه نداشتن يک همراه واقعي است که در سخت ترين شرايط همدم تو باشد .
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه به دست فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگي است .

عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،

بلکه يخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است
.



:: بازدید از این مطلب : 987
|
امتیاز مطلب : 501
|
تعداد امتیازدهندگان : 159
|
مجموع امتیاز : 159
تاریخ انتشار : 25 آذر 1389 | نظرات ()
عشق یعنی ؟؟؟
نوشته شده توسط : مهسا و رضا

 

عشق یعنی با تو خواندن از جنون
عشق یعنی سوختنها از درون
عشق یعنی سوختن تا ساختن
عشق یعنی عقل و دین را باختن
عشق یعنی دل تراشیدن ز گل
عشق یعنی گم شدن در باغ دل
عشق یعنی تو ملامت کن مرا
عشق یعنی می ستایم من تو را
عشق یعنی در پی تو در به در
عشق یعنی یک بیابان درد سر
عشق یعنی با تو آغاز سفر
عشق یعنی قلبی آماج خطر


:: بازدید از این مطلب : 1082
|
امتیاز مطلب : 533
|
تعداد امتیازدهندگان : 175
|
مجموع امتیاز : 175
تاریخ انتشار : 11 آذر 1389 | نظرات ()
تو را دوست دارم
نوشته شده توسط : مهسا و رضا

تو را دوست دارم

و وقتي تو نيستي غمگينم

و به آسمان آبي بالاي سرت

و اختراني که تو را ميبينند رشک ميبرم

تو را دوست دارم

وآنچه ميکني درنظرم بي همتا جلوه مي کند

و بارها در تنهايي از خود پرسيده ام

چرا آنهائيکه که دوستشان دارم بيشتر شبيه تو هستند

تو را دوست دارم

اما هنگامي که نيستي از هر صدايي بيزارم

حتي اگرصداي آناني باشد که دوستشان دارم

زيرا صداي آنها طنين آهنگين صدايت را در گوشم مي شکند

مي دانم که دوستت دارم

اما افسوس که ديگران دل ساده ام را کمتر باور مي کنند

و چه بسا به هنگام گذر مي بينم به من ميخندند

زيرا آشکارا مي نگرند نگاهم به دنبال توست



:: بازدید از این مطلب : 1052
|
امتیاز مطلب : 513
|
تعداد امتیازدهندگان : 166
|
مجموع امتیاز : 166
تاریخ انتشار : 11 آذر 1389 | نظرات ()
بيا اي بي وفاي من
نوشته شده توسط : مهسا و رضا

بيا اي بي وفاي من

و امشب را فقط امشب

براي خاطر آن لحظه هاي درد

کنار بستر تاريک من ، شب زنده داري کن

که من امشب براي حرمت عشقي

که ويران شد

برايت قصه ها دارم

تو امشب آخرين اشکم بروي گونه مي بيني

و امشب آخرين اندوه من مهمان توست

بيا نامهربان

و امشب را کنار بستر تاريک من شب زنده داري کن

چه شبهايي که من تا صبح برايت گريه مي کردم

و اندوهم هميشه ميهمان گوشه و سقف اتاقم بود

قلم بر روي کاغذ لغزشي دشوار مي پيمود

که من در وصف چشمانت

کلامي سهل بنويسم

درون شعر هاي من

هميشه نام و يادت بود

درون قصه هاي من

هميشه قهرمان بودي

ولي امشب کنار عکس هاي پاره ات آخر

تمام شعرهايم را به آتش مي سپارم من

درون قصه هايم ، قهرمانهارا

به خون خواهم کشيد آخر

و ديگر شعرهايم بوي خون دارد

ببخش اي خاکي خسته

اگر امشب به ميل من

کنارم تا سحر بيدار ماندي

براي آخرين شب هم ز چشمت عذر مي خواهم

که امشب ميزبان

رنج من گشتي

 

«خداحافظ»

براي آخرين لحظه «خداحافظ ....!؟»



:: بازدید از این مطلب : 938
|
امتیاز مطلب : 543
|
تعداد امتیازدهندگان : 173
|
مجموع امتیاز : 173
تاریخ انتشار : 11 آذر 1389 | نظرات ()
فراموشي
نوشته شده توسط : مهسا و رضا

فراموشي به اين آسونيا نيست اميد من. دلم از تو رها نيست ميخوام تو ياد من عشقت بميره ولي از قلب من مهرت رها نيست دارم آتيش مي گيرم از جدايي ولي هيچ کس به فکر دل ما نيست خدايا پس ميون اين همه دل چرا حتي يکيشون با وفا نيست همه دنيا ميدونن اين حديثو که آرامش براي عاشقا نيست



:: بازدید از این مطلب : 818
|
امتیاز مطلب : 855
|
تعداد امتیازدهندگان : 509
|
مجموع امتیاز : 509
تاریخ انتشار : 11 آذر 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

متن دلخواه شما